تیم توانبخشی اجتماعی برای توانخواهان با ضایعات نخاعی

دکتر جابرزاده

همه ساله افراد زیادی هستند که به دنبال حوادث ناشی از تصادفات ؛ سقوط از بلندی و بیماریهای خاص عصبی دچار آسیب دیدگی در ناحیه ی ستون مهره ها و نخاع کمری می شوند ؛ که اکثر این افراد با درجاتی از ضایعات نخاعی که همان فلجی اندام ها است روبرو می شوند که خواسته و یا ناخواسته تا آخر عمر این علائم به دنبال آن ها خواهد بود . آسيب های نخاعي معمولا بدنبال صدمات تروماتيك به ستون فقرات و همراه يا بدون همراهی شكستگی ، در رفتگی های ستون فقرات پديد مي آيند و اغلب بلافاصله متعاقب ضربه ، و بر اثر جابجایی قطعات جابجا شده استخوان های خرد شده ، ديسك های در رفته ، ليگامان های آسيب ديده ويا تخريب مستقيم نسج نخاعی بوجود مي آيند .هر آسيب بسته به شدت و مكانيسمی كه دارد مي تواند باعث تخريب تعداد كم ، متوسط يا زيادي از رشته های عصبی نخاع شده و بدين دليل طيف وسيعی از ضايعات نخاعی را پديد آورد .برخي از ضايعات بحدی خفيفند كه بهبودی تقريبا كامل خواهند يافت و بعضی بحدی شديدند كه بهبود علائم هيچگونه پيشرفتی نخواهند داشت .

 نخاع چیست ؟ طناب نخاعی كه يكی از پیچیده ترین عجایب خلقت خداوندگار عالمیان است ؛  مسيريست كه از قاعده مغز شروع شده و در طول ستون فقرات و در كانالی تخصص يافته بنام كانال نخاعی كه از هر طرف كاملا محافظت شده و براي عملكردهای خاصی تكامل يافته است قرار دارد . ميليون ها رشته و سلول عصبي در اين مسير بظاهر باريك وجود دارند كه هر يك از آنها برای عملكرد ويژه اي تخصص يافته اند و اين كار را با ظرافت و مهارت هر چه تمام تر انجام می دهند.در مقابل هر سوراخ بين مهره ای ( كه بين دو مهره ی مجاور قرار دارد ) يك جفت ريشه ی عصبی از نخاع بيرون رفته و برای ارسال يا باز گرداندن سيگنال های محيطی به مراكز بالاتر به سمت اندام ها و ارگان های مختلف بدن می روند ، كمتر جایی از بدن را مي توان نام برد كه حداقل چند رشته ی عصبی در آن موجود نباشد .  برخی از اعمال روز مره ی بدن اصولا توسط نخاع و مراكز عصبی موجود در آن رهبری مي شوند كه اين ها را اعمال رفلكسی  می ناميم و نقش مهمی در عملكرد های بدن ما دارند.آسيب نخاع و يا ريشه های عصبی آن  می تواند بسته به محل درگيری ، بخشی يا تمام اعمال اين قسمت ها را تحت تاثير قرار داده و اختلالاتی در كنترل ارگان ها و اندام های مختلف پديد آورد.  پيام ها به نخاع و مراكز بالاتر ارسال نشده و يا پيام های ارسالی از مغز و يا ساير مراكز ، به مناطق مختلف بدن نمی رسند.اختلال در تعريق ، بي اختياری ادرار و مدفوع ، فلج اندام ها ، تغييرات فشار خون و ... از جمله تظاهرات اين اختلالات هستند .

فرد آسیب دیده ی نخایی در اولین ورودش به بیمارستان ، ابتدا با این واقعیت که تمام یا بخشی از توانایی خود را از دست داده است  روبرو می شود ، و در نتیجه در ارتباط با تصویر زندگی آینده اش دچار دلهره و اضطراب  می گردد ، و به هنگام ترک محیط بیمارستان ، با احساس ناامنی که در وی ایجاد می شود ؛ وبه نداشتن تصویر روشنی از اینکه بعد از ترک بیمارستان به کجا خواهد رفت و چه اتفاقی برایش خواهد افتاد روبرو است . بیمار نگران آن خواهد بود که چه کسی از وی نگهداری خواهد کرد و چه چیزهایی در انتظار اوست ، نگرش خانواده و اجتملاع ، همسر و فرزندان ، پدر و مادر و دوستان نسبت به او چگونه است ، لذا اولین سؤال بعد از به خود آمدن این است که :آیا من فرد ترحم برداری شده ام ؟ من تاوان کدام گناه را پس می دهم ؟ و ... ...

سؤالاتی که اغلب برای آن ها جواب واضح و درستی پیدا نکرده و از همان ابتدا وارد انفجار های روحی و روانی و شخصیتی ؛ یکی بعد از دیگری می شود . لذا برای اینکه از این موارد تا حد امکان کاسته شود و علاوه بر درد معلولیت ؛ درد آزارهای روحی و روانی بر فرد آسیب دیده وارد نشود و یا به حداقل و در حد قابل تحمل قرار بگیرد ؛ اجتماع مسؤل اقدام به انجام توانمند کردن این فرد برای مقابله با این مقوله بر می آیند تا همان طوری که گفته شد ؛ کمترین آسیب روحی و روانی بر فرد وارد آید و در نهایت بتواند به پیکره ی اجتماع برگردد . فرایندی را که این اجتماع مسؤل ؛ انجام می دهد به توانبخشی اجتماعی معروف است . یا به عبارتی گروهی متخصص که برای هدفی خاص و با ارزش در کنار هم اقدام به انجام یکسری فعالیت های درمانی و حمایتی می کنند که نتیجه ی آن می بایستی توانمند کردن فرد معلول و آسیب دیده باشد .

تیم ضایعات نخایی از لحظه پذیرش بیمار در بیمارستان ؛ فعالیتش شروع می شود ، وتا مرحله ی خود اتکایی توانخواه ادامه خواهد داشت ، این فعالیت ها طی دو مرحله کلی تعریف می شود :

1 – زندگی در طول درمان و توانبخشی

2 – زندگی همراه با معلولیت پس از ترک مرکز درمانی

در حقیقت هدف این تیم از میان بردن هرگونه شکاف و فاصله ی غیر منطقی میان این دو مرحله از زندگی است ، ولی آنچه را که لازم است به آن توجه داشته باشیم این است که ، در ایران در سازمان های درمانی و حمایتی ، به علت عدم وجود یک مدیریت آگاه و برنامه ریز ( استراتژیک در امر درمان و توانبخشی اجتماعی )  و یا راهبر عالم به کار ، و عدم وجود امکانات لازم برای انجام فعالیت یاد شده ، چه از نظر مکان وچه از نظر تجهیزات و   وسیله ی ایاب و ذهاب ، خدمت رسانی برای مرحله ی اول ، یا وجود ندارد و یا بسیار کم رنگ است و تیم ها به صورت محدود، خدماتی را در مرحله ی زندگی همراه با معلولیت پس از ترک مرکز درمانی ، انجام می دهند . لذا در این خصوص لازم می باشد برای اینکه کلیه ی اعضاء و مسؤلین این گونه تیم ها ، چه در مقام صف و چه در مقام ستاد ، از ادبیات واحدی برای بهتر انجام شدن وظایفشان استفاده نمایند ، در ابتدا به تعاریف مشترکی در رابطه با کار و شرح وظایفشان رسیده ، تا بتوانند در نهایت برای کلیه ی توانخواهان از روش واحدی در این گونه سازمان ها برای انجام خدمات رسانیشان استفاده نمایند . همانطور که می دانید از آنجایی که بعضی از بیماران به علت استفاده از منازل استیجاری مرتب بین تیم ها و مناطق تحت پوشش تیم ها جابجا می شوند ؛ این مداخله ی جدی تیم ها چه در مرحله ی اول و چه در مرحله ی دوم روند توانبخشی اجتماعی با حضور مدیران دلسوزو کارآمد و توانمند در اجرا ؛ اهمیت خود را بیشتر به اثبات  می رساند .

در وحله ی اول در بیان اسم این تیم ها باید گفت : از آنجایی که یکی از وظایف اصلی این تیم ها قسمت مددکاری می باشد و مددکار با توجه به تعاریفی که بعدا" بیان خواهد شد نقش کلیدی را ایفا خواهد نمود ، از توانبخشی ، به توانبخشی اجتماعی تغییر خواهد یافت .

 تعریف :

توانبخشی اجتماعی ( social  Rehabilitation  ) فرآیندی است که طی آن اعضای تیم اقدام به انجام خدمات مستمر و هماهنگ توانبخشی ، در زمینه ی اجتماعی و روانی به فرد معلول و خانواده ی وی می نمایند . خدماتی که راهبردی و آموزشی بوده و در نهایت با کاهش فشارهای اجتماعی  ( در کنار کمک های مادی جهت کاهش فشار اقتصادی  ) ، روحی و روانی ، در یک جریان کلی توانبخشی ، منجر به بازگشت توانخواه به اجتماع و خانواده ، و خانواده به معلول و معلولیت ، می شود (Enabling یا قادرسازی) .

در توانبخشی اجتماعی ، درمان و بهبودی فرد معلول ، هدف نمی باشد ، بلکه دست یابی و به فعل رساندن حداکثر توانایی های جسمانی و روانی اجتماعی توانخواه ، بعد از ثبات ضایعات نخایی و عوارض آن ، هدف نهایی محسوب می شود ، و خدماتی که این تیم انجام می دهد به عنوان یک فرایند آموزشی محسوب می شود و نه درمانی . در این نوع از توانبخشی ، اعضائ تیم ،   با معلول کار می کنند و نه برای معلول ، و نمود این کار تیمی بیش از دیگر تیم های توانبخشی است . و فعالیت این تیم زمانی که معلول به سازگاری و خود اتکایی دست پیدا کند ، به اتمام     می رسد .

تعریفی دیگر :

 ارائه ی مجموعه ای از خدمات و اقدامات هماهنگ پزشکی ، آموزشی ، حرفه ای  و اجتمایی است که برای بازتوانی فرد معلول و ارتقای سطح کارایی او در بالاترین حد ممکن به منظور یک زندگی مستقل در جامعه عرضه می گردد و او را برای تغییر دادن روش زندگی اش با ابزارهایی ، مجهز می سازد تا فقدان کارکرد یا توانایی او را جبران کند و در آخر باید گفت توانبخشی در این مورد کاملا" هدفگرا می باشد .

 سازگاری :

یعنی آگاهی یافتن معلول نسبت به سقف توانایی های جسمی ، روانی خویش و تطبیق آنان با محیط و به کار بستن این آگاهی ها در فعالیتشان . یعنی اینکه معلول دریابد که زندگی همچنان ادامه دارد و او با پذیرش منطقی مشگل خود ، تلاش هدفدار و معنا داری را شروع می کند . 

خود اتکا یی :

 یعنی بازگشت فرد معلول به جامعه از طریق اشتغال و کسب و اتکال به خود  ، جامعه دوستی و نه جامعه ستیزی ، با استقلال مالی و تبدیل وی به یک فرد مولد و مؤثر در جامعه  البته در مورد معلولین با ضایعات شدید گردنی ، خود اتکایی ،  در باوراینکه زنده هستند پس وجود دارند تعریف می گردد .  

 بسته ی آموزشی :

همان طوری که بیان شد ، رسالت اصلی و وظیفه ی کاربردی تیم های ضایعات نخاعی ، بیان و ارائه ی یک راهبرد قابل انجام برای توانخواه و خانواده ی او جهت برگشت به کار و اجتماع و ایجاد خوداتکایی توانخواه است . برای  این امر آنچه که بسیار مهم است ، آموزش هایی است که تک تک اعضائ تیم به مشتری ارائه می دهند ، تجربه نشان داده است که مشگل اصلی در به نتیجه نرسیدن اکثر بازدیدهای این گونه تیم ها ، نبود یک حلقه ی واسط بین  تیم ها و معلول جهت ادامه ی کار توانبخشی اجتماعی ( بخش خصوصی که ادامه دهنده و کامل کننده ی بخش دولتی در ارائه ی خدمات رسانی است )  و یک آموزش مستمر و در دسترس است ، آموزش هایی که خانواده و بیمار در صورت لزوم بتوانند به راحتی به آن مراجعه و مشگل خود را در حد توان حل نمایند و یا گاها" ، که درصد آن هم کم نمی باشد ، خانواده به درمانگران خود دسترسی ندارد ( با توجه به محدودیت تیم ها در بازدیدها به علت نبود وسیله ی ایاب و ذهاب و یا پرسنل ) و یا در جلسات اولیه گیرایی آموزش های ارائه شده را نداشته ، لذا لزوم وجود این بسته های آموزشی بسیار احساس میگردد .

زمانی که خانواده تمام مراحل درمان را برای توانخواه خود انجام داده اند و عوارض بیماری یا ضایعه بوجود آمده در فرد ثابت شده است و به منزل میآیند ، در این زمان با توجه به دعوت مددکار ، تیم با کلیه ی اعضاء ، برای بازدید و ویزیت مجدد به محل زندگی توانخواه مراجعه نموده و در همان ابتدا همراه با آموزش های حضوری و عملی ، هر یک از اعضاء تیم کلیه ی مواردی را که خانواده و یا خود توانخواه نیاز دارند که آموزش ببینند ( که آن ها را در یک جزوه ی آموزشی جمع آوری کرده اند  ) از طریق جزوات آموزشی ، آموزش می دهند ، که این کاربا توجه به گیرایی خانواده و توانخواه در همان جلسه ی اول و یا نهایتا" در جلسه ی دوم انجام می شود .

این جزوات با توجه به تجربیات کلیه ی کارشناسان تیم های ضایعه نخایی در سطح کشور و با استفاده از منابع علمی و دانشگاهی جمع آوری ، بازبینی ، تأیید و چاپ شده است ، جزوات به روز بوده و مصور می باشند .

 در این خصوص هر 2 سال یک بار واحد آموزش سازمان های متولی برای   up to date   کردن پرسنل تیم های ضایعات نخاعی و بازبینی بسته ی آموزشی ، کلاس هایی را جهت آموزش و تکمیل آموزش برگزار کرده و گواهی علمی صادر می نماید . اساتید از دانشگاه های معتبر پزشکی و پیراپزشکی خواهد بود . ( داشتن این گواهی ها برای پرسنل امتیاز مالی خواهد داشت )

 یک بسته ی آموزشی شامل جزوات ذیل خواهد بود :

 1 – آموزش بهداشت فردی و خانواده

2 – آموزش و آشنایی با لوازم و تجهیزات بهداشتی و درمانی ( پرستاری ، پزشکی ، پیراپزشکی )

3 – آشنایی با لوازم و تجهیزات توانبخشی

4 – آموزش پیشگیری از زخم بستر و نحوه ی شستشوی زخم

5 – آموزش تمرینات فیزیوتراپی

6 – آموزش تمرینات کاردرمانی

7 – آشنایی با مراکز غیر دولتی که فعالیت های حمایتی از افراد با ضایعه ی نخاعی دارند

8 – کتابچه ی قوانین قابل استفاده برای معلولین جسمی – حرکتی ( قوانینی که جهت رعایت حقوق معلولین در کلیه ی ادارات موجود می باشد در این کتابچه جمع آوری گردیده است )

9 – معرفی سازمان بهزیستی ؛ هلال احمر ؛ کمیته ی امداد ؛ مراکز درمانی و درمانگران پزشکی  و آشنایی با  نحوه و نوع خدمات رسانی ( با دید مشتری نگری )

10 – آشنایی با بیماری های به وجود آمده به دنبال ضایعات نخاعی و آموزش پیشگیری از آن ها

              فرایند خدمات توانبخشی اجتماعی

 این فرایند طی 3 مرحله توسط تیم ضایعه ی نخاعی انجام می گردد :

1 – مرحله ی ارزیابی

2 – مرحله ی درمان

3 – مرحله ی آماد گی برای بازگشت به جامعه

 1 – مرحله ی ارزیابی :

متأسفانه در حال حاضر مرحله ی ارزیابی در هیچ کدام از سازمانهای مربوطه و حتی مددکاری بیمارستان ها به طوری که در ذیل خواهد آمد ؛ مورد اجرا قرار نمی گیرد . ولی به هر حال  فرد ضایعه دیده در ابتدا ، وقتی که وارد مراکز درمانی و بیمارستانی می گردد ، با توجه به حساسیت شدیدی که در خصوص این گونه بیماران وجود دارد ، مددکاری بیمارستان پس از تأیید پزشکان معالج مبنی بر معلول شدن وی ، موظف می گردند به نزدیک ترین تیم ضایعات نخاعی سازمان بهزیستی اطلاع داده تا بازتوانی توانخواه ، از بدو ورود به بیمارستان و یا شروع ضایعه اش آغاز شود ( البته این وظیفه در حال حاضر اجرایی نبوده و حساسیتی نیز برای آن وجود ندارد ). لذا در ابتدا مددکاری بیمارستان ضمن دادن آگاهی و امید به معلول و خانواده ی وی ، طی پر نمودن فرم   اولیه ی مددکاری و توانبخشی ، معلول را به بهزیستی معرفی می نماید ( فرم پر شده تحویل خانواده گردیده و خانواده نیز با مراجعه به بهزیستی که آدرس آن توسط مددکاری بیمارستان ارائه گردیده است ، تیم همراه کننده ی معلول خود را در سازمان بهزیستی مطلع می گرداند )  ، در این زمان تیم ضایعات نخاعی برای ارزیابی و شناخت اولیه ی  توانخواه به بیمارستان رفته و ضمن معرفی خود اقدام به ارزیابی اولیه کرده و به خانواده اعلام می دارد که شروع جدی کار این تیم از لحظه ی ورود معلول به منزلش است . در این مرحله مددکار تیم و با همکاری دیگر اعضاء تیم اقدام به تشکیل پرونده و صدور گواهی معلولیت می نمایند و خانواده نیز با ارائه ی این گواهی و دیگر مدارک به بهزیستی شهرستان خود مراجعه نموده و تشکیل پرونده را قطعی می نماید . با این کار تا حدودی از اضطراب و تشویش بوجود آمده برای توانخواه و خانواده اش کم خواهد شد و بیان می گردد که سازمان بهزیستی در کنار آنان است و با تمام توان به آنها کمک خواهد کرد که در این صورت دور نمایی از یک پشتیبانی برای توانخواه  و خانواده ی وی ترسیم خواهد شد .

همانطور که بیان شد در این مرحله ارزیابی اولیه و ارتباط مددکاری با خانواده معلول بدون دخالت حضوری و اجرایی دیگر اعضاء تیم برقرار می شود لذا حضور تیم تا شروع و اتمام مرحله ی درمان ، کم رنگ است ، ولی باید گفت این ارزیابی به کلیه ی اعضاء تیم کمک می کند تا برای مرحله ی 3 ( آمادگی برای بازگشت به جامعه ) برنامه ریزی و سازماندهی کاری نمایند ؛ یعنی بعد از شناخت توانخواه و ارزیابی اولیه ؛ Plan توانبخشی اختصاصی و غیر اختصاصی برای این معلول به صورت استراتژیک برنامه ریزی شده و فرایند توانمند شدن برای وی ترسیم  می گردد . لذا واحد مددکاری و روانشناسی ؛ به طور مرتب برای آماده کردن توانخواه برای حضور جدی و همکاری با تیم ؛ در بیمارستان حضور پیدا کرده و عملاً در کنار توانخواه و خانواده ی وی قرار می گیرند و به عبارتی با حضور و راهنمایی های اولیه ؛ اجازه ی ورود به یک رکود و سقوط فکری و روانی و عاطفی را برای مریض و خانواده ی او منتفی می نمایند . که البته این قسمت از فعالیت تیم ها به دلایلی که بیان شد هنوز در تیم ها و وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی نهادینه و اجرایی نشده است .

 ۲ – مرحله ی درمان :

  آنچه را که باید مد نظر داشت ، این است که ، درمان در توانبخشی ، مفهومی فراتر از درمان فقط جسمی دارد ، چرا که با یک فرایند طولانی مدت ، ( گاه تا آخر عمر ) درمان عاطفی همراه است . و این مقوله می بایستی به صورت جدی برای کادر درمان و تیم ضایعه نخاعی تفهیم شده باشد تا برای تنظیم یک برنامه ی جامع توانبخشی همکاری لازم را با هم داشته باشند .  در این مرحله فرد هنوز در محیط بیمارستانی قرار دارد و مراحل درمان و بازتوانی اولیه را می گذراند ، در این مرحله تمام شیوه های درمانی و دور نمای آن ثبت می گردد و از طریق مددکار تیم به اطلاع پزشک تیم خواهد رسید . لذا با حضور این اطلاعات ، پزشک تیم می تواند موارد و شیوه های دیگر درمانی که از شدت معلولیت خواهد کاست ،را به خانواده با ذکر منابع ارائه نماید . و از طرفی سایر تخصص های مورد نیاز فرد معلول ، جهت تکمیل و یا ادامه ی درمان به خانواده معرفی می گردد . لذا می توان گفت تیم در این مرحله فقط در راهنمایی  نیازهای درمانی و آموزشی فرد معلول و خانواده ی وی دخالت دارد  . اما ارتباط مدد کاری و روانشناسی همچنان باقی است .   

 3 – مرحله ی آمادگی برای بازگشت به جامعه :

در حقیقت نقش اصلی تیم ضایعات نخاعی در بدو اولین ورود به منزل توانخواه و با ارائه ی   بسته ی آموزشی به توانخواه و خانواده اش ، شروع می شود . در این مرحله تیم دو هدف کلی را دنبال می کند :

الف : ایجاد روحیه ی پذیرش آنچه را که برای معلول اتفاق افتاده و تا آخر عمر ثابت و ماندگار خواهد بود ، و ایجاد روحیه سازگاری فرد معلول با معلولیت ، محیط و خانواده است . سازگاری نه به معنی تسلیم و پذیرش شکست در ادامه ی حیات و فرو رفتن در خود و پذیرش سکوت ابدی ، است ، بلکه به معنی پذیرش منطقی معلولیت به عنوان شکلی از ادامه ی حیاط با تلاش و فعالیت مضاعف .

ب : هدف آخر : خوداتکایی است ، یعنی رها شدن از خانواده و محیط و انجام اکثر افعال شخصی به دست خود توانخواه و ایجاد روحیه ی تلاش و از خودگذشتگی به خود و محیط و خانواده ی خود .

 آنچه که یک معلول به شدت از آن رنج می برد ، ناتوان شدن در انجام فعالیت های شخصی است ، یعنی افعال به ظاهر ساده ای که همه ی انسان های سالم آن ها را انجام می دهند و نمی دانند که برای یک معلول انجام آنها در حد یک آرزو باقی مانده است ، روشن کردن تلویزیون و یا باز کردن در یخچال برای ما کار ساده و پیش پا افتاده ای است ، ولی برای یک معلول گردنی ، آرزوی نهایی اوست که به خاطر آن اشک می ریزد . عدم کنترل اسفنگترین ، خود برای یک معلول مصیبت بزرگی محسوب میگردد که شاید تحمل آن سخت تر از تحمل یک  کوآدری پلژیک بودن است . لذا نقش یک مددکار اجتماعی و روانشناس برای آماده کردن شرایط روحی بیمار برای برگشت به وضعیت خود و باور اینکه او می تواند به جامعه برگردد بسیار حیاتی می باشد ، که این نقش ، از همان مرحله ی اول یعنی ارزیابی  ، شروع می شود و در مرحله ی سوم یعنی مرحله ی بازگشت به جامعه ، به اوج خود می رسد . بهداشت روانی ، هم برای توانخواه لازم و حیاتی است و هم برای خانواده ی او . لذا لازم است در تمام بازدید های تیمی ، هم مددکار و هم روانشناس حضوری فعال داشته باشند و همینطور لازم است دیگر اعضاء تیم نیز این دو نقش را کامل، و یا دنبال نمایند . متأسفانه تعدادی ازمددکاران شاغل در این تیم ها مخصوصاً در سازمان بهزیستی یا تحصیلات  آکادمیک ندارند و یا به علت بی مهری مسئولین ، کار خود را با دقت و دلسوزی های لازم انجام نمی دهند و در حد یک  پر نمودن فرم های مالی بسنده کرده اند ؛ که این روال هدف مددکاری نمی باشد ؛ مددکاران در اکثر موارد آموخته اند که دریابند آیا خانواده ی متقاضی کمک ؛ نیاز مالی دارد یا خیر و دیگر به مقوله های متعددی که می بایستی یک مددکار دخالت در آن داشته باشد و به نوعی حرف اول را بزند ؛ کاری ندارند و جالب اینجاست در سازمان های اینچنینی به جای اینکه دیگر اعضای تیم جزو ابزار مددرسانی یک مددکار به توانخواهان باشند ؛ و طبق تعریف مدد رسانده شده از طریق مددرسان صورت پذیرد ؛ متأسفانه مددکار این تیم ها ابزار ریال سنجی توانخواهان برای سازمان های مربوطه ی خود شده اند .

لذا لازم است که مسؤلین این گونه سازمانها نسبت به رفع این ایراد اقدامات راهبردی ایجاد نمایند